روزی جوانی نزد استاد معنوی خود رفت و از او پرسید : ای استاد من از تو سوالی دارم.
استاد گفت : سوالت چیست؟
جوان گفت : من خواسته های زیادی در زندگی دارم و برای به دست آوردن آن ها خیلی تلاش کرده ام ولی تا کنون به هیچ یک از هدف ها و آرزوهایم دست نیافته ام و همین امر باعث شده است که به افسردگی و ناراحتی دچار شوم و احساس کنم که دیگر نمی توانم به خواسته هایم برسم و باید آرزوهایم را به فراموشی بسپارم و به زندگی دلسرد و دلزده شوم. از شما خواهش می کنم که مرا راهنمایی کنید.
استاد پاسخ داد : من می خواهم برایت مثالی بزنم و تو باید جواب سوالت را در مثال من پیدا کنی.
فرض کن که دنیای به این بزرگی مانند ساحل دریایی پهناور است و همان طور که می دانی هر چه را که به دریا بیندازی بعد از مدتی دریا آن را به ساحل بر می گرداند. هدف ها و آرزو های هر شخص مانند نوشته ای است که در شیشه می گذاری و آن را به دریای بیکران هستی پرتاب می کنی. هر چه خواسته هایت بیشتر باشد آن را دورتر پرتاب خواهی کرد و ــ طبق قانون دریا که برایت گفتم ــ دریا آن شیشه را به سمت ساحل بر می گرداند ولی نه به طور قطع در همان جایی که شیشه را پرتاب کردی بلکه باید با لذت و شادمانی در طول ساحل زندگی قدم بزنی و از لحظه های خود لذت ببری تا این که هدف هایت بعد از فاصله ای زمانی به تو باز گردد و آن ها را مشاهده کنی.
متاسفانه تو در همین محل مانده ای و غصه می خوری. بلند شو و در ساحل زندگی به کاوش مشغول باش.
درود بر شما تارنامای فوق العاده زیبایی دارین
بدرود
سلام افسانه جونم. احوال شما؟
گاهی اوقات مشکل از خودمونه یه سری آرزوهایی داریم که میدونیم به اونا نمیرسیم و محاله ولی انتظار داریم که برآورده بشه.
گاهی وقتا هم خدا حکمت نمیدونه اونا برآورده بشه چون به ضرر ماست
من واقعا به این اعتقاد پیدا کردم که اگه خاستم بر آورده نشده حتما به صلاحم نبوده و بعد نتیجشم دیدم و خدا روشکر میکنم که من و دوست داره
هر کاری با تلاش و زحمت و پشت کار به نتیجه مطلوبی میرسه
موفق باشی دوست خوبم.
سلام خانومی خوبی عزیزم کجایی خیلی کم پیدا شدی مطلبت قشنگ بود و عبرت آمیز امیدوارم موفق باشی یا حق
سلام دوست جون...عجب داستان قابل تاملی بود...
تلاش در جهت دستیابی به آرزو ها
راستی تبریک به خاطر اینکه بعد از مدت ها آپ کردی...دیگه کم کم داشتم جوش می اوردم...
سلام.... شما لطف دارین... انشالا که شاد و سلامت باشید. این داستانتون هم قشنگ بود.
سلام
ناراحت نمیشه نظرم و بگم ؛ فکر کنم استاده دیوانه بوده!
من که اصلا اعتقاد ندارم به این جمله ، من فقط به این اعتقاد دارم:
فقط بدون روز قیامت جلوی راه تو رو می گیرم
تقاص این عمر از دست رفته رو ازت می گیرم
توی دنیا هر کس زورش بیشتر بود ، راحت تر به خواسته هاش میرسه ، فقط همین!
سلام
خوبی افسانه ؟ خوشی؟.
کجای ؟
من اپم ها رفیق قدیمی پاشو بیا یه نظری بده شادمون کن
[لبخند]
وبلاگت خوشکلو با حال شده
ایشالا خیر باشه
منتظرتم
یا حق
من هم آرزوهای دست نیافتنی ای داشتم.. . .
سلام .
آپ زیبایی بود . پند آموز و ...
من آپم .
زودتر بیا .
بای
سلام افسانه ی عزیزم
خوبی؟
خیلی وقت بود که بهت سر نزده بودم
عجب تغییرات شگرفی این جا روی داده
خیلی خوشحال شدم
و از آخرین پستت هم ممنون
خیلی به موقع وزیبا بود.
یا علی.
وبلاگ مریم به روزه...
گفته که نظرات تو براش باز نشده من بهت خبر بدم...منم اومدم تا خبرت بدم...بهش سر بزن...یادت نره ها؟
فعلا...
السلام و علیک یا بنت پدر
داستان آموزنده ای بود
سعی میکنم تو زندگیم اجراش کنم
حالا خبری نیست خبر ندادی آپ کردی
با بـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــای
سلام .
بیا که پستمو کامل کردم .
بدووووووووووووووووووووووووووووووووو زووووووووووووووووووووووووووود .
بای [گل]
سلاااااااااااااااااااام دوست جون خودم
من آپم
منتظرتم.
+ می تونی تو وبلاگت لینک اعتراض به نام جعلی خلیج عرب رو داشته باشین فقط کافیه که این کدی که گذاشتم برات رو تو قسمت قالب وبلاگتون زیر قسمت <head> بذارین
به همین سادگی !
نمونهء اون تو وبلاگ خودم هست
این کد هست:
<script src="http://roozbehs89.persiangig.com/Others/PersianGulf.js" language="javascript"></script>
سلام خانوم خوبی عزیزم آپم تونستی بهم سر بزن
یا حق
سلام
وااااای ....
چقدر دیر اومدم!!!!
مدتیه کمتر وارد دنیای مجازی شدم. اصلا وقت نداشتم.
به هر حال
مثل همیشه داستان پر معنایی انتخاب کردید...
همبشه شاد و پیروز باشید.
سلام خانومی . آخه شما برا ست قبلم نظر گذاشتی برا همین ۱۲۱ بوده:دی
موفق باشی
عکس عکس عکس!!!
آپ عکس های تخت جمشید!!!
تنهاتر از همیشه ام(آپ مشترک IMAX& HAMOST)
آپـــــــــ[نیشخند]ـــــــــــــــــــــــ[نیشخند]ــــــــــــــــــیم
راستش چی بگم!
پس لابد من به همه آرزوهام رسیدم.
حدی می کم من تقریبن هیچ آرزوویی ندارم
به جز شادی و شادکامی همه!
شادیت آرزوست.آمین
/
سلام....
قطاری که به سمت خدا میرفت؟
کمی در ایستگاه دنیا ایستاد.
ستاره ای رو به جهانیان کرد گفت:
مقصدما خداست.کیست که با ما سفر کند.......
ادامه در وبلاگ ....
یادت نره نگاش کنی
هی بدک نبود